English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7819 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
make a day of it <idiom> U تمام روزکار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
With meager income . I am working all day for a mere pittance . U با چندرغاز تمام روزکار می کنم
workdaye U روزکار
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
terminate U تمام شدن تمام کردن
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
run out of U تمام کردن
to see through U تمام کردن
fulfill U تمام کردن
to see out U تمام کردن
go through with <idiom> U تمام کردن
fiddle away U تمام کردن
attaining U تمام کردن
fulfills U تمام کردن
get (something) over with <idiom> U تمام کردن
to run away with U تمام کردن
integrate U تمام کردن
integrates U تمام کردن
forth U تمام کردن
to eat up U تمام کردن
integrating U تمام کردن
attains U تمام کردن
attained U تمام کردن
fulfils U تمام کردن
fulfil U تمام کردن
fulfilled U تمام کردن
to finish off U تمام کردن
get through U تمام کردن
use up U تمام کردن
to fill out U تمام کردن
fulfilling U تمام کردن
attain U تمام کردن
to apply for written testimony U استشهاد تمام کردن
nip and tuck <idiom> U به سختی تمام کردن
exhaust U تمام کردن بادقت بحث کردن
exhausts U تمام کردن بادقت بحث کردن
call it quits <idiom> U متوقف کردن تمام کار
ceasing U بند امدن تمام کردن
see out <idiom> U تمام کردن وخارج شدن
ceased U بند امدن تمام کردن
done with <idiom> U تمام کردن استفاده از چیزی
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
ceases U بند امدن تمام کردن
dost U بپایان رسانیدن تمام کردن
do one's best <idiom> U تمام تلاش خودرا کردن
cease U بند امدن تمام کردن
ended U تمام کردن خاتمه دادن
process U بانجام رساندن تمام کردن
shoot one's wad <idiom> U تمام پول را خرج کردن
to get done with U خاتمه دادن تمام کردن
end U تمام کردن خاتمه دادن
use up U تمام شدن مصرف کردن
for all one is worth <idiom> U تمام سعی خودرا کردن
unquote U نقل قول را تمام کردن
ends U تمام کردن خاتمه دادن
processes U بانجام رساندن تمام کردن
polish off U از جلو کسی درامدن تمام کردن
finishes U تمام کردن رنگ وروغن زدن
To consume all ones energy . U تمام نیروی خودرا مصرف کردن
finish U تمام کردن رنگ وروغن زدن
fish out U تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
speeding U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erased U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speeds U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
erasing U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
erases U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
strike out U تمام کردن بازی با سه استرایک پی در پی در بخش دهم
erase U پاک کردن تمام سیگنال ها از رسانه مغناطیسی
speed U مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
zapped U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps U حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to make an end of U موقوف کردن تمام کردن
To sell at coast price . U مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
to listen with rapt attention U با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
clear U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
zero in on <idiom> U تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
earom U Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
tilting mixer U نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
log U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
exhaust U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
exhausts U تمام شدن انرژی خسته شدن یا کردن
mirrors U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
panoramas U تمام نما اینه تمام نما
full track U تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama U تمام نما اینه تمام نما
It's over. U تمام شد.
thorough U تمام
out-and-out U تمام
incomplete U نا تمام
whole length U تمام قد
full face U تمام رخ
fullest U تمام
through U تمام
full length U تمام قد
full-face U تمام رخ
full U تمام
complete U تمام
full-length U تمام قد
thru U تمام
rounded U پر تمام
whole U تمام
out and out U تمام
lion's share U تمام
it is all up U تمام شد
yame U تمام
completed U تمام
completes U تمام
entire U تمام
completing U تمام
off U تمام
all night U در تمام شب
fully automatic machine U تمام اتومات
depletable U تمام شدنی
full tracked U تمام زنجیر
fullmouthed U تمام دندان
through U تمام شده
unfinished U تمام نشده
by all means U با تمام وسائل
fully automatic U تمام اتوماتیک
full-blown U تمام شگفته
pass U تمام شدن
full-blown U تمام کامل
to blow over U تمام شدن
passed U تمام شدن
passes U تمام شدن
fullword U تمام کلمه
full word U تمام کلمه
full wave U تمام موج
full view U نمای تمام رخ
thorough going U تمام وکمال
consummative U تمام کننده
thoro U تمام وکمال
thoro U کامل تمام
body and soul <idiom> U با تمام وجود
due U تمام شده
the whole world U تمام دنیا
the game is up U بازی تمام شد
the full of the moon U ماه تمام
three whole years U سه سال تمام
in full U تمام وکمال
in full fig U درلباس تمام
consumptible U تمام شدنی
exhausted U تمام شده
thoroughgoing U تمام وکمال
all day long <idiom> U تمام روز
completive U تمام کننده
lie-in U تمام شدن
lie in U تمام شدن
cosecant U قطرفل تمام
mast high U تمام افراشته
dyed-in-the-wool U تمام و کمال
dyed-in-the-wool U به تمام معنی
hade U شیب تمام
processor U تمام کننده
main U بزرگ تمام
main U مهم تمام
full orbed U تمام روشن
give out U تمام شدن
exhaustible U تمام شدنی
he is fifty U تمام دارد
pucka U تمام عیار
best of both worlds <idiom> U تمام مزایا
holosymmetric U تمام وجه
holohedron U تمام وجهی
holohedral U تمام وجه
give out <idiom> U تمام شده
full-scale U تمام عیار
pukka U تمام عیار
dyed-in-the-wool U تمام عیار
unfailing U تمام نشدنی
finishing U تمام کاری
spring-clean U تمام وکمالتمیزکردن
full-time U تمام وقت
all this U تمام اینها
over with U تمام شده
all risks U تمام خطرات
full adder U تمام افزایشگر
whole hog U تمام راه
all out U باشدت تمام
all d. U در تمام روز
fuller U کامل تر تمام تر
integral U کامل تمام
full automatic U تمام اتوماتیک
finished U تمام شده
full-page U تمام صفحه
an a fact U تمام شده
ammo zero U مهمات تمام
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1party all night sleep all day
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com